ارثیه های جهان!

  • © زهـــــرا خســـروی
  • ۱ نظر

روزنامه خواندن خیلی از آدم ها حالِ عجیبی دارد ، آدم هایی که چایشان تی بَگ دار است ولاغیر! آدم هایی که راس ساعت مقرر روی کاناپه لَم میدهند و اصولا حالِ مزاجی روبراهی ندارند ! این آدم ها محال است روزنامه را با دستشان ورق بزنند ، آن را میگذارند روی میز عسلی روبرویشان و نبات را توی چای تی بَگ دار حَل میکنند  و از یک فاصله ی نامعقول بین پارگراف ها رِکاب میزنند خیلی تند!آن قدر تند که به بالاخانه اجازه نمیدهند بفهمد "چنگ"را "جنگ" خوانده!

 

چند متر از این آدم ها را باید دزدید ، چرا ندارد! آدم های بیخیال را باید  قاپید ! برای قطره قطره آرامششان باید تو صَفِ نگاهشان ایستاد و جُم نخورد، بدبختی ماجرا اینجاست که همه چیزشان رمزدارد !این آسودگی و خندیدن های بی دغدغه ، این نفس کشیدن های عمیق شان کنار شمعدانی های بنفش ، همه و همه ی کارهایشان دیوانه وار حالت را خوب میکند. بدون اینکه بفمهی چرا!

 

از این آدم های  تک بُعدیِ مقرراتی که همه چیز تویشان جریان دارد جز زندگی نیستند! از این ها که انگار " ارث شان را ساعت شش صبح کشیده باشیم بالا " هم نیستند، حتی آدم هایی نیستند که مغرشان هنگام گفتن " دوستت دارم" لُکنت بگیرد و نفسشان تندتند به شماره بیوفتد! با این آدم ها باید هزارتوهای زندگی را نفس کشید و به صمیمیت شب بوها ایمان آورد !

 

آدم هایی که "چنگ " را "جنگ" بخوانند و تا آخر ماجرا چیزی نفهمند " نوشدارو بعد مرگ سهراب" گفتن هم رویشان اثری ندارد نمیفهمند که نمیفهمند!روزنامه خواندن بعضی آدم ها حال خیلی عجیبی دارد! چرا ندارد ، آدم هایی که " کلاس های آموزش چنگ شروع شده است" را " کلاس های آموزش جنگ شروع شده است " بخوانند و قورت بعدی چایشان را ملایم تر ببلعند حالِ عجیبی ندارد؟ اصلا روزنامه خواندشان پیشکش ، بگذار ختم کلام را بگویم این ها ارث جهان اند ولاغیر!

برین سنتز | سه

  • © زهـــــرا خســـروی
  • ۲ نظر


کاش قلب هم یه باک داشت تا وقتی یه جایی کم آورد خودشو پر کنه !



کاردرست ها، کارشان ترمیم توست!

  • © زهـــــرا خســـروی
  • ۱ نظر

پشت هر دیوارنوشته ی خیابانی یک راز خوابیده یک ساعت از عمر یک اسپری به دست ! پشت تمام رنگ های با مفهوم و جذاب کنار گاراژ ها حتی، پشت نقاشی پارک های کودکان که مامان ها با بچه هایشان پشت به دیوار عکس یادگاری میگیرند!

یک قصه این وسط هست، شاید هم یک رابطه ی عمیق ، یک چیز که شاید چندبار اسپری را تکان داده باشد تا یادش بیاید چه جمله ای را باید بنویسد ،چه عکسی به این دیوار میا آید! بعضی از دیوار نوشته ها تکست های عاشقانه اند آنقدر با سوز نوشته شده اند که دلم آب میشود برای تک تکشان!اراجیف هم سهمشان به سزاست از شماره های تراشکاری بگیر تا آنی سرویس!از تخریب ساختمانتان را به ما واگذار کنید تا تخلیه چاهتان غصه ندارد با ما!!

 

ژشت های دیوار ها متفاوت است ممکن است یکی مخروبه باشد یکی نوساز چیزی که بیش تر متفاوت است خروجی ست!اگر نقاشی سه بعدی سهم یک دیوار مخروبه شود و یک نوشته درهم سهم آن دیوار لوکسِ سفیدِ نوساز مسلما آن دیوار مخروبه دلربا تر میشود آدم دلش میخواد به آن تکیه دهد ، با آن عکس بگیرد!

دلهای ما آدم ها هم یک چیز شبیه این دیوارها هستند چیزی شبیه رابطه ای که بین یک اسپری به دست و دیوار زیر انگشتانش نقش میگیرد!مهم نیست دلت شکسته باشد یا دلی باشد شاد و سرزنده اگر یک نفر بیاید و گند بزند به آن لوحِ سفید دیگر فرقی نمی کند تا چه اندازه در اوج هستید چند هزار پا روی هوا شادی میکنید با تمام جانتان سقوط را تجربه خواهید کرد


حالا یک دل شکسته را فرض کن،  یک نفر بیاید عمیق بغلت کند بگوید" رفیق آرام تر. هنوز راه مانده تا پیاده شوی" همین یک نفر قرص میکند دلت را، حالت را خوب میکند، مرهم میگذارد روی دلت! میگویند زخم جراحت میماند تا ابد هم میماند! درست است دیوار مخروبه هم قرار نیست نوساز شود چرا که حالش اینطور بهتر است، فقط مرهم زده ایم به آن!!


یک نفر میتواند همان تخریب ساختمان باشد اینبار ساختمان دلت را! میتواند تخلیه چاه باشد،  تخلیه چاه پر از حست را، میتواند خون بطن هایت را بمکد بی آنکه بفهمی چه شد! اما باز هم راه هست، باز هم میتوان زخم را کم رنگ تر کرد؛ کافی است آن یک نفر بلد باشد چه چیز توی دلت بکارد، چه خاطره ای با تو ثبت کند، کافی است یک رفیق کاردرست باشد! 

 

برین سنتز |دو

  • © زهـــــرا خســـروی
  • ۲ نظر

ساعت هم سرش گیج میرود نه از قدم زدن پاندولش تو ی حیاط خلوت نه!

سرش گیج میرود از انداختن های امروز به فردای آدم ها!



شکم ها قربانی بی فکری آدم ها!

  • © زهـــــرا خســـروی
دنبال بحث جذاب میگردید؟ آیا حوصله تان پا رفته؟!( یه چیز تو مایه های فراسررفتگی!) کمبود خنده از نوع دندانی دارید؟ وارد یک ساختمان پزشکان شده طبقه دکتر تغذیه را پیدا کرده و وارد مطب شوید! مطمئنا هر چه قدر هم زود آمده باشید باز هم یک عده قبل از دکتر در مطب را گشوده اند

! بگذریم؛ بدو ورود شما ابدا نگاهی به چشم و ابروی شرقی تان نمیکنند بلکه اول شکم مبارک را بررسی کرده و طی بررسی های متداول مشخص شده آدم های لاغر شکم آدم های قلنبه را نگاه کرده و حسرت میخورند و بالعکس قضیه حسرت عمیق تری دارد!! خانم های پرانرژی تر از هیچی نخوردن هایشان میگویند از اینکه با چه بدبختی دست از دلستر و نوتلا برداشته اند! از اینکه با چه حسرتی پنیرخامه ای و نون فتیر را از لیست خریدشان حذف کرده اند! 

نوجوان ها از منع شدن هندوانه و خربزه میگویند و دلشان میخواهد روز موعد برسد ( وزن ایده آل منظور) و تا جا دارند یک روز دلی از هندوانه خوری درآورند! جذاب ترین قسمت قضیه آنجاست که به علت ازدحام بانوان،  آقایون به پیشنهاد منشی میروند یک دور میزنند و برمیگردند ولی هیچ گاه نفهمیدم چرا آخر سر نوبتشان میشود!! 

میگفتم بعضی ها هی میگیرند هی ول میکنند و دکتر میگوید نمیفهمم چرا هر ماه دو کیلو کم میکنید، با این رژیم حداقل هر پانزده روز سه کیلو و نیم تان باید آب شود ادامه اش هم اضافه میکند روزی نیم ساعت پیاده روی میکنید؟  خانم جواب میدهد آقای دکتر بچه کوچیک دارم سخته!!  آقای دکتر هم میگوید مشکلی ندارد برقصید! ( عاشق این دکتر نباید شد؟! با این پیشنهادهای مدرنش!!)

بیشتر دقت کنید قضیه جذاب تر هم میتواند شود، کمربندهای مانتو از همان اول شروع دوره محکم بسته میشود چرا که بانوان تاکید دارند اعتماد به نفسشان را باید بیشتر کنند وگرنه روز به روز گوشه گیر تر میشوند از آن طرف مرد های آفتاب سوخته چند دور  بیرون زده. بیخیال به دیوار تکیه داده و  سرشآن توی تلگرام است و بین کانال هایشان سوییچ میشوند!!...

* این رشته سر دراز دارد..
سخته توی مرداب گل تنهایی کاشتن
اما مجالی نیس برای غصه خوردن