۱۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

بر باد رفته

  • © زهـــــرا خســـروی

جاده زندگی یه تابلو کم داره ؛ مثلا بیاد بگه خطر عاشق شدن چند دقیقه دیگر!!


#حس_محور#مینیمال


حقیقتو بخوای تو باعثش شدی؛یکیو دیدی راحت عاشقش شدی

  • © زهـــــرا خســـروی

گفتم که توی گلویش گیر میکنی.. نوش

 

#حس_محور#مینیمال

 

عنوان از موزیک:بگذریم،مهرزاد امیرخانی

چمدان هایم را پرت کردی بیرون

  • © زهـــــرا خســـروی
چه زود نوبت به حافظه ات رسید؛ کاش فقط از قلبت دیپورت میشدم!

#حس_محور#مینیمال

رگ هایت بیرون زده

  • © زهـــــرا خســـروی

سمعک جدیدم دو کلاس بالاتر از قبلی ست؛ میتوانی آرام تر بگویی"دوستت دارم"


#حس_محور#مینیمال

رویایی که باید پا بگیرد

  • © زهـــــرا خســـروی

تا ساعت یک کار کردیم، پر انرژی هم نبودم  علتش هم این بود که خیلی شیک رفته بودم آنجا و نشسته بودم پشت آن صندلی های باکلاسشان و آن میز و تجهیزاتش !خوب یک آدم باتجربه لازم داشتم تا قبلش به من بگوید گولِ عکس و اینجای تمیز را نخور ، کار کردن با دستگاه ها آنقدر هم تمیز نیست! اینجا وقتی سنگ ها را تراش بدهی باید لباس کار بیاوری و روی لباس کارت هم از این پیش بندهای چرمی بپوشی؛ بالاخره روز اول بود و من صرفا برای گذراندن این هفت هشت روز آتیِ تابستانِ کسل کننده و بی هیجان و ایضا لعنتیِ امسال لازم بود یک جایی خودم را بدجور مشغول کنم.


مشغول که میگویم یعنی مراقب باشم  انگشتم زیرِ تیغِ دستگاه دامله نرود ، آن قدر حواسم جمع باشد که یادم نرود فرزِ انگشتی را چه طور باید روی سنگ حرکت دهم! و هر طور شده بدنم و مخصوصا مغزِ مبارک را از تنبلی و یکنواختی دربیاورم یک خانه تکانی حسابی راه بیندازم، باید دوباره تمرین کنم که صبح ها از زیر پتوی گرم دل بکنم و خوابالود مسواک بزنم و به زور ناشتایی بخورم که آنجا خبری از بخور بخور و واین بساط ها نیست. دیشب که با زهرا آقایی صحبت کردم  و گفتم از فردا میروم آموزشگاه گوهر تراشی حرف جالبی زد گفت حتی بی ربط ترین کارها هم میتوانند نوشته شوند .


 بعد خودم هم توی دلم گفتم حتی میتوانند کمک کنند تا از نظر ذهنی و فضاسازی تقویت شوم. و واقعا هم عملی شد خیلی از دیالوگ هایی که بینمان رد و بدل میشود که خیلی هایشان هم طنز بود و حتی مونولوگ ها و حتی تیکه پرانی ها خیلی کمکم میکند برای نوشتن!یک جایی خواندم ما به دنیا آمده ایم تا هدفی را دنبال کنیم و توانِ رسیدن به آن هدف در هر کدام از ما نهفته هست ، خودمان باید باعث رشد و دیده شدنمان بشویم نباید دست دست کنیم تا جایگاه اصلی مان را کَسِ دیگری صاحب شود، امروز درس بزرگی گرفتم خیلی ها آنجا آمده بودند آینده یشان را بسازند ، سرمایه یشان را گذاشته بودند و امید داشتند که کارشان بگیرد و یک گوهر تراش و فَسِت کارِ حسابی شوند، یک استادِ درجه یک حتی!


یادگرفتم زنده گی کردن صرفا نشستن و درجا زدن و شاد بودن  نیست، برای زنده گی باید جدی بود باید سفت و سخت تمرکز کرد، یاد گرفتم پول دودستی توی دامن هرکسی نرفته برایش شب ها تا صبح بیدار بوده، جان کنده، تلاش کرده، سال های جوانیش را حتی برای رسیدن به ایده آل هایش به آرزوهایش به راحتی بعدهایش بدوبدو کرده !ار خوشی هایش کمی زده، زنده گی کردن فقط یک جا نشستن و عکس گرفتن و سلفی و این مزخرفات نیست!

سخته توی مرداب گل تنهایی کاشتن
اما مجالی نیس برای غصه خوردن