یک روزهایی بود نقطه ضعف پیداکردن آدم ها گاو نر میخواست و مرد کهن!  حالا ولی قضیه برعکس شده ، همه مان وا داده ایم یک نقطه ضعف داریم آن هم صفحه روشن گوشیمان است که اگر هر چندلحظه یکبار  چشممان به جمال آقازاده روشن نشود بر اثر سوء تغذیه ی روحی  روده کوچیکه ، بزرگه را درجا قورت میدهد ! فکر میکنم یک جایی سوار ماشین زمان شده ایم، این سرعت تغییر کردن آدم ها سرسام آور رو به جلو میتازد  شبیه گوشی های پرچم دار  است .


ظاهر گوشی عوض میشود ولی  وضعیت باتری و شارژ خالی کردنش در همان مرحله ی اول درجا میزند !مثل ما که همینطور به این روند استفاده مان ناشیانه ادامه میدهیم و سواد و اطلاعات عمومی مان در همان جایی که سوار ماشین زمان شده ایم جا مانده!یک فرسایش عجیب در ما در حال رُخ دادن است.


فرایندی که ساخته شده برای نابودی تدریجی انسان ها، فرسایش به یک عامل احتیاج دارد که ما قربانش برویم آن را هم داریم ، هر ساعت، هر دقیقه توی دستمان است و فقط از یک دست به دست دیگر منتقل میشود! هر چه قدیمی ها دَم گوشمان میخوانند انگار از همان گوش میشنویم و از آن یکی با تیپا پرتش میکنیم برود بخورد به تیر فهم و شعورمان و دخلش را دربیاورد! حرف زدن های منطقی را میگویم زیاد رابطه ی خوبی نداریم ، با گوشکوب ذهنمان لِهشان میکنیم؛ حرف حساب را میگویم گفتم که آبمان باهاش توی یک جوب نمیرود!


یک زمان آرزویمان کاشتن دوستی ها و نزدیکی ها بود ، حالا همه زده ایم به بزرگراه علی چپ، تره هم برای این دست آرزوها خورد نمیکنیم ،همه این آرزوها را به جای کاشتن میکُــشیم! موقعی که چشممان بهم میافتد انگار شکنجه مان میدهند دو کلام سلام و احوال بپرسیم ، دو کلام از حال و روزمان باخبرشویم ، ختم کلام که برگه اول دستمال کاغذی میشویم به زور و ناقص سلام میکنیم و والسلام و الفرار!


گوشی که یک زمان چیزی نبود به جز ماسماسک حالا قرارهای روزانه یمان بدون آن بهم میخورد، سلام و احوال پرسیمان مان هم با همآن سرو تهش را هم میاوریم!کم مانده سر زایمان به دکتر بگوییم« آقای دکتر زود بگو بچه دختر یا پسر ببینم چندتا لایک میخوره!»ما عقب مانده ایم ، از همه چیز ، گم شده ایم ، از بیان احساس با صدای بلند بیزاریم .

 کاش یک دستگاه عقبگرد یا چه میدانم یک ویدیو چک بود برمیگشت به عقب و با صحنه آرام بهمان نشان میداد کجای راه را به سمت کج رفته ایم،کاش روزی برسد  همه از خواب بلند شوند و علیه خود قبلشان تظاهرات کنند ، مرگ بر سوارشدن ربات روی گردن آدم ها سر دهند ، کاش روزی برسد که حرصمان به جوش بیاید !یک روز که بفهمیم هر چیزی حدی دارد !


*« آقای دکتر زود بگو بچه دختر یا پسر ببینم چندتا لایک میخوره!» کپی از یک کاریکاتور.