این متوجه شدن خیلی ارزشمنده. این که در مواجهه شدن های اول دو نفر خودشون رو جوری نشان میدن که قوی و شکست ناپذیرن، آلن دوباتن میگه: «وقتی معشوقمان را اندوهگین و دچار بحران، گریان و ناتوان در مقابل شرایط میبینیم مطمئن میشویم که با وجود تمام محسناتش شکست ناپذیر نیست،او هم گاهی سردرگم و سرگشته است. »
و بعد نوبت به  شروع التیام دادن میرسه. و این مورد به قول کتاب میشه نقطه کانونی عشق! برای شنیدن وقت میزاره، حرف میزنه، میدونید چی میخوام بگم؟ شبیه لباس اتونکشیده ای نباشید که هیچ کس برای مراسم یه ساعت بعد روش حساب باز نمیکنه،حوصلشو نداره، دم دست باشید و  اتوکشیده، آماده باشید برای شنیدن،برای درک کردن،برای پذیرفتن اینکه اون خدا نیست گاهی کم میاره.
کتاب میگه عشق زمانی اوج میگیره که ما میفهمیم یه نفر تو این رابطه دچار آشفتگیه و وقتی تو درکش میکنی حتی خیلی بهتر از خودش یعنی تو به نقطه ای رسیدی که بهش میگن نقطه اوج در عشق ( بنظرم نکته جالبیه)
یکم جلوتر که میره این موضوع رو بازتر میکنه، میگه خوب حالا که فهمیدی شکست ناپذیر نیست حالا باید بفهمی اون ممکنه گاهی مثل کودک رفتار کنه،خیال پرداز باشه،امیدوار باشه گاهی بدبین باشه،شکننده و یا چندوجهی باشه. کتاب میگه اینطور میشه اقرار کرد که «آنطور که جامعه میپندارد، احترام برانگیز،یا عاقل،با ثبات یا عادی نیستیم»یعنی میگه وقتی برای هم رو شدید ، وقتی نقاب رو برداشتید و خود بامزه و باحالتونو نمایش دادید( اینها همه قبل شیفتگیه یعنی بعد اینکه اصلا کشش و تمایلی بهم داشتید) وقتی همو قبول کردید و درک شدید ،حالا تبریک میگم شما هیچ رازی پیش هم ندارید.
یه مقدار در مورد هم آغوشی حرف میزنه که من متوجه شدم جلوتر بخش .س.کسیسم کتاب سانسور شده! در اینجا به موارد جالبی اشاره میکنه که خلاصشو میگم  « جذابیت جنسی اولش یه پدیده فیزیولوژیکی ه،هورمونا بیدار شدن،اعصابت تحریک شده ،میگه ولی فراتر از اینه جذابیت جنسی طرف مقابل یعنی تو پذیرفتی که الان زمان اینه که احساس شرم و احساس تنهایی رو بکشم !»
جلوتر اشاره میکنه به اینکه این شرم و احساس گناه هم آغوشی در  همه دوران ها سرکوب شده ، پس نگران نباشید و احتیاط رو کنار بگذارید شما در هم آغوشی میفهمید که یه لول رفتید جلو و چیزای جدید تری رو کشف خواهید کرد .
 

+ پ.ن: قسمت دوم یادداشت تا قبل از بخش خواستگاری/سیر عشق اثر آلن دوباتن