۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

دیشب غم انگیز بود ولی غم انگیز تمام نشد!

  • © زهـــــرا خســـروی
  • ۸ نظر

هر کسی طرفدار قرص و محکم یه خوانندست،با هر ریتمش اوج میگیره، با هر لحظه ی غمگینش غصه میخوره،اشک میریزه ،تکیه میده به لبه پنجره و چشماشو میبنده و فقط گوش میکنه، شبیه بچه ای که گشنشه و شیر خوردن صدای جیغاشو قطع میکنه هر کسی با یه نفر با صدای یه نفر خیلی آروم میشه ؛ «امیرعباس گلاب» برای من همون یه نفر ،همونی که صداش خیلی خیلی آروم میکنه

شما چطور ؟؟


+موزیک بریم دریا عالی بود خیلی :)

+دیشب اتفاقاتی جالبی افتاد،زنده گی ..رفیق! ممنون از «پل استر» که هر بار با مرور جمله آی که تو یکی از کتاباش نوشته حس آرامش بهم منتقل میشه !« ندانستن اینده نعمت است» 

همیشه چوبشو خوردم

  • © زهـــــرا خســـروی
  • ۵ نظر

یه وقتهایی شده به خودم میگم « عزرائیل دنبالت کرده اینقدر عجولی؟؟»

بیست سالگی تو که داری نزدیک میشی جانا ما رو صبور کن و آروم! 

همیشه به خاطر آشوب دلم ناارومم ،پرتم، خیال میبافم،توهم میزنم! 

بادبادک

  • © زهـــــرا خســـروی
  • ۳ نظر

بیا سبک کنیم وجودمان را ،نخ وصل کنیم و رها کنیم 

برود بالا 

برود بالا

معماری ذ ه ن

  • © زهـــــرا خســـروی
  • ۴ نظر

معماری بعضی آدمها یکجوریست مثل اینکه توی هوای سرد بتن ریزی شان کرده اند، یخبندان شده و حالا عمیق ترک خورده اند، شکننده اند، ایزوگام نشده اند،مهندس و ناظر بالای سرشان نبوده اند، مگر نه اینکه گفته اند «خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج»؟

آآآآآآشقانه

  • © زهـــــرا خســـروی
  • ۷ نظر

گفت : هانیه گشنمه یه چهارتا گوجه بنداز یه ته بندی کنیم تا شام!

هانیه گفت: سیاوش بخشید یه ربع ساعت طول میکشه دو تا قابلمه موندن از دیشب باید بشورمشون

گفت :غصه نداره که بچه که نیستم شما به کارت برس ؛هر وقت سرت خلوت شد

هانیه گفت :  این روزا حس میکنم " کارد بخوره تو شیکمت" برای تو بی تاثیر !!و خندید

گفت : دیگه کارِ دلِ دیگه درِ شکم و کاهگل گرفته لعنتی !


#دیالوگ_هایشان

بی اغراق این آآآآشقانه ها چطورن؟نظر بدین ببینم

سخته توی مرداب گل تنهایی کاشتن
اما مجالی نیس برای غصه خوردن