چای لاهیجان، بیسکوییت کاکائویی تلخ ، سردردایی که فقط از پسِ چهارمین لیوانِ سیاهِ چای برمیاد. به ناهارِ ظهر فکر میکنم که چرا سیر نشدم؟ برام از احمد شاملو میخونه:
من و دنیا همدیگر را رنگ میکنیم، من با مداد سیاه ؛ دنیا با مداد سفید. من روزهای او را او موهای من را. از این لباسای گل گلی پوشیده و لا به لای شعر خواندنهایش به این فکر میکند کاش مصاحبه رَدش نکنند، پنجمین لیوانِ چای، سیاه تر از قبلی ." م" از آشپزخانه داد میزند" قوری دیگه چای نداره زیر سماورُ خاموش کردم ".
و من انتظار میکشم کاش شعر بعدی این خبر بد را  بشورد ببرد پایین 
رضا براهنی توی ذهنم نقش میبندد، تنها بودم توی اتاق شش نفره خوابگاه بلند بلند میخواندم:
جهان ما به دو چیز زنده است
اولی شاعر
و دومی شاعر
و شما
هر دو را کشته‌اید
اول: خسرو گلسرخی را
دوم: خسرو گلسرخی را
نمیدانم چقدر سردرد داشتم، آن روز برای چندمین بار مجبور بودم بنالم، با خودم دوتایی بشینم حرف بزنم، به خودم سیلی بزنم، از دست خودم ناراحت شوم، خودم را بغل کنم، معذرت بخواهم که سر خودم داد زدم، خودم خودم را ببخشم و بگویم اشکالی ندارد هنوز جوانیُ پر شر و شور ! 
ساندویچ آن پیتزافروشیِ خیابان طالقانی. چقدر خوب میشد به جای ناهار یکی از ساندویچ های کباب ترکِ معروفش که از هشت سالگی هنوز مزه اش زیرِ زبانم هست را میخوردم
پنجمی هم تمام شد، به مُرداد فکر میکنم، چشم هایم را فشار میدهم، بهم ریخته فکرم سرک میکشد به هشت سالگی چرا؟ میخندم، لپ تاپ جلویم زبان درازی میکند خوشحال ست که فیلمِ جدیدی ندارم که پدرِ آن باتریِ صاب مرده اش را دربیاورم
سگ مصب خوب دوام آورده ولی همیشهٔ خدا  اینترنتش کُفری ام میکند، برود به درک! خدای من حدس بزن یاد چه کسی افتادم، حالا احتمالا سی و پنج را رَد کرده کاش بود برایم باز از تهران مینوشت، میخواندم هوایی میشدم فرار کنم بروم تهران .
کارِ بدی کردم ، در سلولِ خاطراتی را باز گذاشتم که دوباره یادآوریشان .. آخرین بار میلاد گفته بود حواست باشد سرت را به باد ندهی ، جانِ مادرم را قسم بخورم، شانه هایم را محکم گرفته بود و سرم داد زده بود قول بده کاری نمیکنی که بد شود، که نشود، که بدتر از الان شود . و رفته بود و دیگر پیدایش نبود ، دیگر حتی عکس دوست دخترهای جدیدش را نمیفرستاد از خواب پریده بودم 
و نامجو درِ گوشم گفت عنوانِ پریشان بافی هایت همین باشد و دوباره :
‏حال، تمامم از آن تو بادا گر چه ندارم خانه در این‌جا خانه در آن‌جا