- © زهـــــرا خســـروی
+ صدبار عَر زدم این قهوه لعنتی رو که خوردی بزار تو سینک
-[ زیرلب ] عَر زدی
+چی میگی با خودت؟
- میگم عَر زدی ، صد دَفِه فقط عَر زدی مثل آدم یکم شخصیت به خرج بده ،حرف بزن عزیزم
+ حالا بردار ببر که مورچه جمع میشه توش
- موندم چرا تو رو گرفتم ، آخه لامروت نمیبینی زمستون تو راهِ؟
+ چه رَرَرَبطی داره آخه لعنتی ؟
- مورچه ها باید قهوه بخورن و تا صبح یه نفس مشغول جمع کردن توشه بشن برن پیشواز سرما حالا بازم بگو چه ربطی داره
+ میدونم، میدونم؛ آخر جوون مرگ میشم از دستِ تو
- اون موهاتم جمع کن؛شب کابوس میبینم با این قیافت
+اِهِم اِهِم ؛ زلف مشکینِ من یک عمر تامل دارد، نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت!
- بله متوجه شدم لِیدی صائبِ تبریزی!
* عنوان از :سیامک عباسی