قفلِ کمدم باز نمیشه، درست عینِ آدمی شده که ایست قلبی کرده! یه راه بیشتر نداره باید زنگ بزنم تاسیسات ساختمون بیاد

مشکل اینجاست که ناراحتم، خیلی زیاد، همه وسایلِ حیاتی که بهش احتیاج دارم اون تو گیر کرده ، شارژر لپ تاپ ، حکم تخلیه اتاق، کارتای بانکیم از همه مهمتر بعضی وقتا که به یه غار احتیاج داشتم میرفتم و توش میشسم.

 درست عینِ آدمی که ایست قلبی کرده و نزدیکانش غمگینن، از اینکه چی شد صبح که حالش خوب بود، بعداظهری که از سرکار اومدم ناهار میخورد ،پس چی شد؟ 

خیلی باهاش بدرفتاری کردم ،موقعی که از دانشگاه میومدم لباسامو همینطور مینداختم توش ، درشو محکم میبستم، موقع عصبانیت مشت میزدم !

درست عینِ آدمی که ایست قلبی کرده ، که یه تپه غمُ چپونده گوشه قلبش و یهو..

و شاید درست عینِ خرمشهر، عین خوزستان، درست عینِ اهواز!

کمدِ عزیزم متاسفم.