کتابِ " من پیش از تو " را نخواندم و ترجیح دادم فیلمش را ببینم تقریبا یک سال پیش. املی کلارکِ توانا و سم کلافلینِ معرکه ام. همهٔ بی نقص و البته زیبا . چرا ترجیح میدهم؟ 

بنظرم خواندن رمانِ عاشقانه نمی ارزد این نظر البته کاملا شخصی است ، به قول اشکان خطیبی یک خُرده ضد فرهنگ(conterculture) شخصی!البته که برایم مهم است رمانِ عاشقانه باشد یا آشقانه!!چون اغلب خیلی ها تمایل به خواندنش دارند و من ترجیح میدهم زودتر نتیجه را ببینم، دیالوگ ها را حفظ کنم ، اگر خیلی حسابی بودند توی روزمرگی ها یادداشتش میکنم ووو

امروز برای سومین بار شاید پای این فیلم نشستم تا دوباره صورت املی کلارک حالم را خوب کند، پشتکارش و خوشحالیش. شکست خوردنش و دوباره و دوباره با انرژی بودن و بلند شدنش و اما وقتی "ویل" در نامه اش بعد از مرگ خودخواسته به "لوئیزا" توصیه هایش را کرده بود و من فقط منتظر شنیدن دوباره آن دیالوگ بودم با صدای خواستنی ویل چشم هایم را ببندم و انگار کلارک خودم باشم!

"Live boldly, Clark. Push yourself. Don't settle"

و این یه دیالوگ کافی بود تا بگم نه تنها made my day بلکه ویلِ عزیز you made all of my days!