* امکان اسپویل هست؟ بله هست.


راستش  هجده سالگی برای من استارت فیلم دیدن، نقد فیلم خوندنُ صبحای شنبه از دکهٔ سرکوچه که صاحبش اون پسره که کِنت قرمز نمیفروشه مجله های فیلم و نقد خریدن بود! 

تا الان که میمیرم برای فیلم دیدن و  هنوز مخالف سرسخت سریال دیدن هستم  البته قول میدم تا چندسال بعد یکم به سریال دیدن علاقه پیدا کنم و از این شرم نکنم که هنوز فرندز یا گات( اعتراف کنم اپیزود اول از فصل اول و اپیزود آخر از فصل هفتُ دیدم بخندین ولی حلال نمی کنم ) رو ندیدم!!!

سریال دیدنُ دوست دارم ولی  جدا حوصله ای نیست یا یه آدم که بشینه کنارت و عشقِ سریال خفن باشه و تا تهش هِی ذوق کنی کنارش داری سریال میبینی؛ قبول کنید دهع!

دیوانه از قفس پرید از فولدر هفتاد گیگیِ من بهترین، دیوانه ترین، خفن ترین، و هربار تکرار جک نیکلسون پیر نشو  لعنتیِ من هست.

جک راستش قیافش جون میده واسه اینکه تو نقشای عصبیِ دیوونه قشنک حال کنه و بدرخشه.

میخوام اعتراف کنم هیچ فیلمی حتی اسمش هم منو به گریه ننداخته ولی حتی الان هم بغض کردم برای تک تک لحظه هایی که خندیدمُ آنی پشتش غصه بود ، برای خوشحالیِ عمیقی که تهش خودکشی بود ، برای آدمی که همه جونشو گذاشت پای اینکه بقیه بخندن ولی با یه عمل غیرانسانی (لوبوتومی) زنده گی رو ازش گرفتن.

من تو کل فیلم سعی میکردم یه تعریف از زنده گی پیدا کنم ،البته که از وقتی که دنیا رو دارم میشناسم هر روز و هر لحظه برام یه تعریف داره ولی زنده گی آدما توی این فیلم غم انگیز نیست، ترسناک هم نیست حتی ناراحت کننده هم نیست . واقعیِ ، میگم واقعی چون میدونم صدماتی که ما از اطراف و ذهن های تک بعدی میخوریم تهش قصه هممون  (شک نکنید خواهشا )همینه، حالا یکم کمتر یا بیشتر. 

دیوانه از قفس پرید رو ببینید