مثلا اهل بالتیمور بودیم

کنار بندر، آبهای عمیق!

برایم از پرواز مرغ های آبی میگفتی 

یا اولین قوی سیاهی که دیدی

میگفتم عاشقت شدم

میخندیدی میگفتی

بیا بغلم تا سرما نزده به سرت 

ولی سرما نزده بود به سرم !

 

حس_محور