نوشته بودم تقصیرِ هیچ کداممان نیست ولی قهریم او غرقِ کتاب خواندن و دغدغه ی آزمون وکالت من با سی متر فاصله لَم دادده ام به کاناپه و شکرستان میبینم 

نوشته بودم تقصیر هیچ کداممان نیست ،چیزهایی را دیده ام و شنیده ام که نه دیده و نه شنیده اما اصرار دارد و باید تن به این اجبار بدهم ، و هزار بار به خودم گفته ام چه اجبارِ لعنتیِ ااعصاب خوردکنی که تمامِ عمر باید به دوشم بکشم

تقصیرِ درکمان از هم است ، تقصیر این اختلافِ سنی که چند دهه ای میشود

لعنت به همه ی اجبارها؛ لعنت